}

باغچه از بهاری دیگر آبستن است

۱۳۹۵ هم تمام شد..‌. 

سالی که تا این لحظه پر اتفاق ترین سال زندگی ام بود.

سالی که در آن خیلی چیزها به دست آوردم و خیلی چیزها از دست دادم؛

اما مهم این است که آموختم.

آموختم که شاید آن چه پیش می آید از آن چه که می خواستم پیش آید برایم بهتر باشد.

شاید صلاح من ، شادی من ، آرامش من در راهی است که هرگز تصورش را نمی کردم.

حال که در لحظات پایانی سال هستیم، ترس ها و اضطراب های سال گذشته ام چه بیهوده به نظر می آیند.

چقدر وقت گذاشتم برای چیزهایی که نباید،

چقدر غصه خوردم برای چیزهایی که نباید،

چقدر اعصاب خودم و دیگران را خرد کرده ام برای چیزهایی که نباید،

و چقدر خوشحال شدم برای چیزهایی که نباید ...

این طبیعت آدم است و نمی شود به کلی محوش کرد؛ اما تلاشم در سال جدید می تواند کم کردن این ها باشد.

این که اگر می توانم چیزی را بهبود ببخشم، خب ببخشم و اگر نمی توانم، بپذیرمش.


به قرار سال قبلم تا حدودی عمل کردم.

حالا هم قرار امسال را مشخص کرده ام و از فردا باید آغازش کنم.

قرار امسالم زود قضاوت نکردن آدم هاست. این که ظاهر دیگران را معیار قضاوتم نکنم و اصلا تا وقتی با کسی مراوده نداشته ام برچسبی به او نزنم.

به امید آن که موفق شوم...


کاش، کاش، کاش امسال برای مردم کشورم بهتر از سال های پیش باشد.

کاش شادی هایمان زیادتر شوند؛

کاش غصه های سال پیش مان خنده دار به نظر بیایند؛

کاش امسال پر از اتفاقات خوب باشد؛

برای همه ی ما ...


و برای خودم امیدوارم که سال دیگر این موقع به آرامیِ همین لحظه باشم و همین قدر راضی از جایگاهم.


+ عنوان از " شاملو "

۰ ۲
درباره من
این‌جا مکانی است برای تخلیه‌ی ذهن...
برای نوشتن از سکوت‌هایی که پر از کلمه‌اند،
نوشتن از حرف‌هایی که نباید گفته شوند و می‌شوند،
نوشتن از آن نجواهایی که زاده نشده می‌میرند...
نویسنده
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان