جدیدا به گویش های محلی علاقه مند شدم.
قبلا اینطوری نبودم و برام عجیب بودن کسایی که دوست داشتن. اما الان به نظرم قشنگه که آدم بتونه به هر شهری میره با قومیت های گوناگون کشورش ارتباط برقرار کنه.
فعلا به گویش های "گیلکی" و "آذری" خیلی علاقه پیدا کردم.
هر چند خودم "آذری" هستم اما چون تو محیط آذری زبان بزرگ نشدم زیاد بهش مسلط نیستم.
بخش زیادی از این علاقه بر می گرده به آهنگ های محلی ای که گه گاه گوش میدم.
یکی از این آهنگ ها آهنگ " مارال " از زنده یاد "محمد نوری" ه.
هر وقت این آهنگ رو می شنوم به طرز عجیبی هوس آش دوغ می کنم. ^__^
به نظرم به درد گردنه حیران میخوره؛ مخصوصا که مه باشه ...
[ این قدرت موسیقیه که دل آدم رو هر جا بخواد می بره. ]
± من فقط یک بار سمت اردبیل و آستارا رفتم و همون یک بار انقدر حال و هوای اونجا به نظرم دوست داشتنی اومد که قطعا اگه بخوام برم سفر اونجا مد نظرم باشه.
±± آهنگساز این اثر بی نظیر هم " فریبرز لاچینی" بی نظیر است.
+ عنوان ترجمه ی بخشی از ترانه است.